دیروز در پارک کنار پیرمردی نشسته بودم
به او گفتم تو که سرشار از عصاره تجربه ای مرا نصیحت کن
مرا گفت : خوب بازی نکن ولی بازیگر خوبی باش
و مثل آدم های بــــد ؛ خوب حرف بزن
و...
و من از او تشکر کردم
و او به من گفت
و اما نصیحت آخر :
هیچکس را نصیحت نکن
پرسیدم چرا ؟؟؟
لبخند معنی داری زد و گفت عجول نباش...
می فهمی !!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
plz dont CP «» لطفا کپی نــــکنید
نویسنده ام که طبق معمول علی تیمار
این عکس هم خودم گرفتم
tmar.bmar
موضوعات مرتبط: داستان ها و حکایت ها ، فلسفی ، ،
برچسبها:
::: یه جمله دیگه از خودم :::
دیگر نمی توانم
شاید جذرم را گرفته اند
که دیگر توانی ندارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
plz dont copy
Ali TMAR
tmar.bmarموضوعات مرتبط: تیماری ها ، فلسفی ، ،
برچسبها:
سایه ها مفهوم خاموشی را نمی فهمند
سخت است به رفتنی ؛ بگی برگرد
او حتی اگر بازگشتی عمیق داشته باشد
جسمش با تو و چشمش به دیگری باشد
و چه بی فایده جلوه می دهد
انگار گلی را کاشته ای که در حیات همسایه شکوفه می دهد
حال ای روشنایی کجایی که دیگر سایه ام بالا سرش نیست
بیا در اقیانوس من غرق شو؛ شهر من تنها مانده؛دشمنش نیست
ali tmar first post in the line
plz dont copy
tmar.bmarموضوعات مرتبط: تیماری ها ، احساسی ، پست شخصی ، ،
برچسبها: